www.iiiWe.com » برایت آرزو دارم

 صفحه شخصی زینب محمدخانی   
 
نام و نام خانوادگی: زینب محمدخانی
استان: تهران - شهرستان: تهران
رشته: کارشناسی عمران - پایه نظام مهندسی: سه
شغل:  طراح سازه و مترور در شرکت مهندسین مشاور زاویر
شماره نظام مهندسی:  10-3-6-77176
تاریخ عضویت:  1389/05/10
 روزنوشت ها    
 

 برایت آرزو دارم بخش عمومی

31

دعایت می کنم، عاشق شوی روزی

بفهمی زندگی بی عشق نازیباست

دعایت می کنم با این نگاه خسته، گاهی مهربان باشی

به لبخندی تبسم را به لب های عزیزی هدیه فرمایی

بیابی کهکشانی را درون آسمان تیره شب ها

بخوانی نغمه ای با مهر

دعایت می کنم، در آسمان سینه ات

خورشید مهری رخ بتاباند

دعایت می کنم، روزی زلال قطره اشکی

بیاید راه چشمت را

سلامی از لبان بسته ات، جاری شود با مهر

دعایت می کنم، یک شب تو راه خانه خود گم کنی

با دل بکوبی کوبه مهمانسرای خالق خود را

دعایت می کنم، روزی بفهمی با خدا

تنها به قدر یک رگ گردن، و حتی کمتر از آن فاصله داری

و هنگامی که ابری، آسمان را با زمین پیوند خواهد داد

مپوشانی تنت را از نوازش های بارانی

دعایت می کنم، روزی بفهمی

گرچه دوری از خدا، اما خدایت با تو نزدیک است

دعایت می کنم، روزی دلت بی کینه باشد، بی حسد

با عشق، بدانی جای او در سینه های پاک ما پیداست

شبانگاهی، تو هم با عشق با نجوا

بخوانی خالق خود را

اذان صبحگاهی، سینه ات را پر کند از نور

ببوسی سجده گاه خالق خود را

دعایت می کنم، روزی خودت را گم کنی

پیدا شوی در او

دو دست خالیت را پرکنی از حاجت و

با او بگویی:

بی تو این معنای بودن، سخت بی معناست

دعایت می کنم، روزی

نسیمی خوشه اندیشه ات را

گرد و خاک غم بروباند

کلام گرم محبوبی

تو را عاشق کند بر نور

دعایت می کنم، وقتی به دریا می رسی

با موج های آبی دریا به رقص آیی

و از جنگل، تو درس سبزی و رویش بیاموزی

بسان قاصدک ها، با پیامی نور امیدی بتابانی

لباس مهربانی بر تن عریان مسکینی بپوشانی

به کام پرعطش، یک جرعه آبی بنوشانی

دعایت می کنم، روزی بفهمی

در میان هستی بی انتها باید تو می بودی

بیابی جای خود را در میان نقشه دنیا

برایت آرزو دارم

که یک شب، یک نفر با عشق در گوش تو

اسم رمز بگذشتن ز شب، دیدار فردا را به یاد آرد

دعایت می کنم، عاشق شوی روزی

بگیرد آن زبانت

دست و پایت گم شود

رخساره ات گلگون شود

آهسته زیر لب بگویی، آمدم

به هنگام سلام گرم محبوبت

و هنگامی که می پرسد ز تو، نام و نشانت را

ندانی کیستی

معشوق عاشق؟

عاشق معشوق؟

آری، بگویی هیچ کس

دعایت می کنم، روزی بفهمی ای مسافر، رفتنی هستی

ببندی کوله بارت را

تو را در لحظه های روشن با او

دعایت می کنم ای مهربان همراه

تو هم ای خوب من

گاهی دعایم کن

دوشنبه 20 تیر 1390 ساعت 12:22  
 نظرات    
 
عباسعلی پرهیزکاری 23:07 دوشنبه 20 تیر 1390
13
 عباسعلی پرهیزکاری
ممنون ومتشکر با آرزوی موفقیت و سلامتی دعایت میکنم اهل عمل باشی و گر نه معشوق هم از تو گریزان است
طوفان عبدی 23:27 دوشنبه 20 تیر 1390
6
 طوفان عبدی
خیلی زیبا بود تشکر
پیمان اکبری 15:12 سه شنبه 21 تیر 1390
6
 پیمان اکبری
همواره شاد ، عاشق و سربلند باشی
mehdi meghdadi 15:49 سه شنبه 21 تیر 1390
5
 mehdi meghdadi
خیلی زیبا
عسگر عبداللهی 11:09 آدینه 24 تیر 1390
1
 عسگر عبداللهی
قشنگ بود
حمیدرضا ولیزاده لادی 14:18 چهارشنبه 29 تیر 1390
5
 حمیدرضا ولیزاده لادی
سرکار خانم محمدخانی تشکر
فوق العاده بود
خیلی لذت بردم
ممنونم
مرتضی ذبیحی 17:03 یکشنبه 2 مرداد 1390
2
 مرتضی ذبیحی
سلام سرکارخانم مهندس

عارفانه وعاشقانه هست
بهروز بیگلر 17:56 آدینه 28 مرداد 1390
3
 بهروز بیگلر
خانم مهندس مثل سایر نوشته هاتون بسیار زیبا هستن