www.iiiWe.com » یکی بود یکی نبود !

 صفحه شخصی زینب محمدخانی   
 
نام و نام خانوادگی: زینب محمدخانی
استان: تهران - شهرستان: تهران
رشته: کارشناسی عمران - پایه نظام مهندسی: سه
شغل:  طراح سازه و مترور در شرکت مهندسین مشاور زاویر
شماره نظام مهندسی:  10-3-6-77176
تاریخ عضویت:  1389/05/10
 روزنوشت ها    
 

 یکی بود یکی نبود ! بخش عمومی

22

یکی بود یکی نبود !

عاشقش بودم عاشقم نبود
وقتی عاشقم شد که دیگه دیر شده بود
حالا می فهمم که چرا اول قصه ها میگن؛ یکی بود یکی نبود !

یکی بود یکی نبود. این داستان زندگی ماست.
همیشه همین بوده. یکی بود یکی نبود ...
برایم مبهم است که چرا در اذهان شرقی مان "با هم بودن و با هم ساختن" نمی گنجد؟
و برای بودن یکی، باید دیگری نباشد.

هیچ قصه گویی نیست که داستانش این گونه آغاز شود، که یکی بود، دیگری هم بود ... همه با هم بودند.
و ما اسیر این قصه کهن، برای بودن یکی، یکی را نیست می کنیم.

از دارایی، از آبرو، از هستی. انگار که بودنمان وابسته به نبودن دیگریست.
انگار که هیچ کس نمیداند، جز ما. و هیچ کس نمی فهمد جز ما.

و خلاصه کلام اینکه : آنکس که نمی داند و نمی فهمد، ارزشی ندارد، حتی برای زیستن.

و متاسفانه این هنری است که آن را خوب آموخته ایم.

هنر "بودن یکی و نبودن دیگری" !!!

گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org

سه شنبه 1 شهریور 1390 ساعت 10:39  
 نظرات    
 
علیرضا احمدی 16:41 سه شنبه 1 شهریور 1390
7
 علیرضا احمدی
یکی بود یکی نبود
زیر گنبد کبود
تو شدی قصه عشق
وقتی عاشقی نبود
تو سرآغاز منی
از همیشه تا هنوز
تو سرآغاز منی
مثل خورشید واسه روز
سعید رحیمی 18:36 سه شنبه 1 شهریور 1390
16
 سعید رحیمی
البته به نظر شخص حقیر معنی یکی بود یکی نبود اشاره به نام ایزد یکتا دارد،یکی بود (اشاره به یگانگی و تنها بودن خدا دارد)یکی نبود(اشاره به کسی مانند دیگران نبودن،نه زاده و نه زاییده شده است )دارد
م افتخاری 12:29 چهارشنبه 2 شهریور 1390
8
 م افتخاری
در تائید کامنت آقای مهندس رحیمی:
که یکی هست و هیچ نیست جز او
وحده لا اله الا هو ...
م افتخاری 12:31 چهارشنبه 2 شهریور 1390
5
 م افتخاری
البته برخی را نظر بر این است که عاشق و معشوق واقعی دو نیستند و در واقع یکی هستند
که اگر دو باشند دیگر عشق را معنایی در خور نباشد
شکوفه سلیمی 15:23 پنجشنبه 3 شهریور 1390
7
 شکوفه سلیمی
یکی بود یکی نبود،دیگه انگار قانون شده اما اول قصه هامون داریم از خدا حرف میزنیم نه از بشر.
بهروز بیگلر 15:29 پنجشنبه 3 شهریور 1390
4
 بهروز بیگلر
یکی بود یکی نبود !

عاشقش بودم عاشقم نبود
وقتی عاشقم شد که دیگه دیر شده بود
حالا می فهمم که چرا اول قصه ها میگن؛ یکی بود یکی نبود !
فرشته ملایی 17:16 پنجشنبه 3 شهریور 1390
6
 فرشته ملایی
به نظر من اقای رحیمی توصیف قشنگی کردن
وهمیشه وقتی کسی میگفت یکی بود یکی نبود دنبالش میگفت غیراز خدای مهربون هیچکس نبود
عباسعلی پرهیزکاری 15:31 آدینه 4 شهریور 1390
3
 عباسعلی پرهیزکاری
عشق یعنی نرسیدن به وصال اگر برسی که دیگر عشق معنی ندارد خیلی از عاشقا وقتی به هم رسیدن دیگه اون عشق قبلی را نداشتند هر کاری هزینه دارد هزینه عاشقی هم خون دل خوردن است عاشقی باش که گویند به دریا زد و رفت نه که گویند خسی بود که جویبارش برد.
محسن مطلع 15:09 یکشنبه 6 شهریور 1390
7
 محسن مطلع
هرگز از درد آنگونه نرسته ام
که به اندوه عشق نشینم
حسرتی بزرگ در سینه مانده است
دیریست دردی عمیق که ذهن را می کاود
مرا کهنه زخمی است به سینه
نهفته آرزویست
اینک تن خویش به اندوه فردا نشینم
نثار:
خاطره پر شکوه برادرم
گریه های بی سحر مادرم
و یاد یاوری های دوست