صفحه شخصی زینب محمدخانی   
 
نام و نام خانوادگی: زینب محمدخانی
استان: تهران - شهرستان: تهران
رشته: کارشناسی عمران - پایه نظام مهندسی: سه
شغل:  طراح سازه و مترور در شرکت مهندسین مشاور زاویر
شماره نظام مهندسی:  10-3-6-77176
تاریخ عضویت:  1389/05/10
 روزنوشت ها    
 

 به استـقبال نـوروز و بـهار‎ بخش عمومی

7



به استـقبال نـوروز و بـهار‎ ...

شعری از زنده یاد فریدون مشیری


باز کن پنجره ها را، که نسیم

روز میلاد اقاقی ها را

جشن می گیرد،


و بهار،

روی هر شاخه، کنار هر برگ،

شمع روشن کرده است.



همه ی چلچله ها برگشتند،

و طراوت را فریاد زدند.

کوچه یکپارچه آواز شده است،



و درخت گیلاس،

هدیه ی جشن اقاقی ها را،

گل به دامن کرده است.



باز کن پنجره ها را ای دوست!

هیچ یادت هست،

که زمین را عطشی وحشی سوخت؟

برگ ها پژمردند؟

تشنگی با جگر خاک چه کرد؟



هیچ یادت هست،

توی تاریکی شب های بلند،

سیلی سرما با خاک چه کرد؟



با سر و سینه ی گل های سپید،

نیمه شب، باد غضبناک چه کرد؟

هیچ یادت هست؟



حالیا معجزه ی باران را باور کن!

و سخاوت را در چشم چمن زار ببین!

و محبت را در روح نسیم،



که در این کوچه ی تنگ،

با همین دست تهی،

روز میلاد اقاقی ها را

جشن می گیرد.



خاک، جان یافته است.



تو چرا سنگ شدی؟



تو چرا این همه دلتنگ شدی؟



باز کن پنجره ها را ...

و بهاران را باور کن!



باز کن پنجره ها را ...

و بهاران را باور کن!

شنبه 26 اسفند 1391 ساعت 08:53  
 نظرات    
 
حسین سفیری 12:55 یکشنبه 27 اسفند 1391
0
 حسین سفیری
شعر بسیار زیبا از شاعر نامی مشیری خیلی ممنون
احد آمالی 19:47 سه شنبه 29 اسفند 1391
0
 احد آمالی
ممنون. . . عالی
مهسا معتمد 15:19 چهارشنبه 30 اسفند 1391
0
 مهسا معتمد
مثل لحظه ای که باغ, در ترنم ترانه شکوفا میشود, غرق در شکوفه میشود روزگارتان بهـار
لحظه هایتان پر از شکوفـه باد. سال نـو مبارک